-
گچ گیری
دوشنبه 26 آذر 1397 19:48
یکی از دوستام که برام عزیزه بخاطر یه موضوعی نمیخواست امتحان بده. اونم نه فقط یه امتحان بلکه چند تا از امتحانها رو نمیخواست شرکت کنه. دلیلشو شاید بعدا گفتم. بنده خدا موقع امتحان با کمک یه پسر نسناس دستشو گچ گرفت . خیلی مکافات کشیدیم تا گچ پیدا کردیم و تونستیم یه جورایی دستشو گچ بگیریم. نمیدونم کجای کار رو اشتباه کردیم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آذر 1397 19:39
اون دوستی که گفتم دوست دخترش براش موبایل خریده ف باعث شده تا چند تا از بچه ها حسرتشو بخورن. اما چون خودش پسر خوبیه یه جورایی عذاب وجدان داره. من فکر میکنم شخصیتش هم یه جورایی تحقیر شده چون حس مردانه ای نسبت به دوست دخترش نداره. یه جورایی دختره براش اقایی میکنه.
-
روزنامه دیواری
جمعه 23 آذر 1397 19:32
روی مقوا یه روزنامه دیواری درست کردم و زدم دیوار. به مناسبت برد تیم ملی روش نوشتم : شبی بیاد ماندنی! کلی متلک شنیدم بخاطر این جمله. لعنت به مغز خراب. چطور به ذهن خودم نرسید این جمله رو ننویسم ؟ یکی د وروز دیگه جو میشکنه و یادشون میره. پ ن : معاون دوست داره هر چه زود تر مقوا رو از رو تابلو برداره.
-
نمیخوام
سهشنبه 20 آذر 1397 19:25
یکی از بچه های مدرسه هست که میدیدم مدتی هست وضع موبایل و لباسش تغییر میکنه. کم کم فهمیدم که یه دوست دختر پیدا کرده که خیلی پولداره. اون براش موبایل و لباس و ... میخره. خوش بحالش . منم میتونم داشته باشم اما نمیخوام.
-
راهیان نور
یکشنبه 18 آذر 1397 10:27
یکی از قشنگ ترین سفرهام اردوی راهیان نور دو سه سال قبل بود. نمیدونم چرا بعضی ها مخالف این اروها هستند ؟ مگه میشه کسی با شهدا مخالف باشه. مگه میشه کسی قدر دان اونا نباشه ؟ پس چرا بعضی ها میگن شهادت فرهنگ خشونته ؟ بعد از اون سفر من و چند تا دوستام تو حس و حال مخصوصی بودیم. یکی از بچه ها که پدرش نانوا بود جو رو شکست و...
-
کاف و شعر
پنجشنبه 15 آذر 1397 19:13
یه معلم داشتیم خیلی باحال بود. همه دوستش داشتیم. خوشکل خوشتیپ ... خوب هم درس میداد. مهمتر از همه اینکه مجرد و دم بخت هست. یه روز تو کلاس از دهنش در رفت و به یکی از بچه هایی که پا تخته رفته بود تا چیزی رو بنویسه اما اشتباه نوشت گفت : این که تو میگی ک شعره. !!!!!
-
راهنمایی 7 - معلم خاص
سهشنبه 6 آذر 1397 10:36
یه نفر از هم محله ای های ما تازه معلم شده بود. اتفاقا همه ما این اقا معلم رو قبل از معلمی میشناختیم . وقتی اومد مدرسه مون فهمیدیم تازه معلم شده اما سعی میکنه تازه کار بودن خودشو مخفی کنه. گاهی چاخان میکرد مثلا میگفت من تو کیش معلم بودم و با هواپیما ما رو میبردن اردو فلان جا. ما هم میفهمیدیم که طرف چاخان میکنه. چون کم...
-
راهنمایی 6 - همکلاسی درس خوان اما ...
دوشنبه 5 آذر 1397 11:00
یه همکلاسی داشتیم که درسش خوب بود. از محله خودمون هم بود. مادرش معلم و یه جورایی از سوگلی های مدرسه حساب میشد. این پسر دو سه دایی داشت که خیلی اهل خوشگذرونی بودند . یه مدت بود که این پسر چیزای میگفت که من نمیفهمیدم. مثلا میگفت : اون فیلم رو دیدی که توش میگفت : oh mam,,s calling به خوبی یادمه که خیلی اینو تکرار میکرد....
-
راهنمایی 5 - دعوا
یکشنبه 4 آذر 1397 18:46
قبلا + گفتم که مدرسه ما محل تلاقی دو منطقه متضاد بود. یه روز بین قلدر محله ی ما - که اونم مردودی بود و زور و بازوی خوبی داشت - و قلدر محله اونا زنگ استراحت دعوا شد. مرسه دقیقا سه تکه شد. یه تکه ما بودیم که بی طرف بودیم و مثل همیشه از این چیزا فاصله میگرفتیم . یکی هم بچه های محله اونا یه دسته هم بچه های محله ما معاون...
-
راهنمایی 4 دو چرخه
چهارشنبه 4 مهر 1397 18:31
تو مدرسه مون مسابقات فوتبال بود. قرار بود منتخب مدرسه ما با منتخب یه مدرسه دیگه مسابقه بده. مسابقه تو مدرسه ما بود. بچه های اون مدرسه اومدن مدرسه ما . البته طبیعیه که تعدادشون کم بود. چون ما شیفت مخالف اونا بودیم. یکی دو تا بچه تازه وارد مدرسه ما شده بودند که هیکلشون مثل خرس بود. بااینکه سال اول بودنا اما ماشالل هبه...
-
دلار
یکشنبه 14 مرداد 1397 18:29
دولت رو میبینید که با نرخ دلار چه میکنه. ؟؟؟ نمیدونم اینایی که دور این اقای تدبیر هستند و اونایی که بهش رای دادن فردای قیامت چی میخوان جواب بدن ؟
-
راهنمایی 3
جمعه 12 مرداد 1397 10:28
تو مدرسه ی ما بخاطر حجم بالای بچه های اون منطقه که گفتم حاشیه کم نداشتند مدیر و معاون کاری ازشون بر نمیامد. یه جورایی مجبور بودند که کوتاه بیان تقصیری هم نداشتند. ما نه حاج اقا تو مدرسه داشتیم نه کسی که بخواد کار فرهنگی کنه. یه معلم پرورشی هم داشتیم که خیلی پیزوری بود. معمولا معلم پرورشی رو ضعیف ترین کسی قرار میدادند...
-
راهنمایی 2
سهشنبه 9 مرداد 1397 18:15
سال اول راهنمایی بودیم. از قضا بیشتر بچه های قلدر و یک سال و دوسال مردودی تو کلاس ما بودند . کلاسما از این نیمکت های سه نفره ی یک پارچه داشت و نیمکت این بچه ها اخر کلاس بود و اینقدر کثیف و چرک که ادم رغبت نمیکرد حتی نگاهش کنه. روی نیمکت رو مثل "ارگ" نقاشی کرده بودند و زنگ تفریح یکی مشغول ارگ زدن و خوانندگی...
-
مدرسه راهنمایی 1
جمعه 5 مرداد 1397 16:47
رسیدیم دوره راهنمایی مدرسه ما یه جای بود که محل تلاقی دو منطقه متضاد بود.ی منطقه ارام و بی حاشیه و یه منطقه که معروف بودند که درس نمیخونن و اهل دعوا و عرق خوری و ... هستند. اون منطقه ی پر حاشیه معروف بود که بعضی از روستایی هایی که در گذشته های دور اهل جنگ و خونریزی بوده اند اومدن اینجا ساکن شدند و به همین خاطر دچار...
-
یکی از معلم های ابتدایی
پنجشنبه 4 مرداد 1397 15:51
اواخر دوره ابتدایی یه معلم و مدیر داشتیم که اخر سیگار کشیدن بودن. شنیده بودم که ممنوعه که معلما سیگار بکشند اما کی به قانون اهمیت میداد ؟ تو دفتر سیگار میکشیدند. لباساشون و دندوناشون بو سیگار میداد و .... . این معلم سیگاری ما خیلی هم بد دهن بود. با دیدنش یاد معلمای دوره شاه میافتادم. البته بهش میخورد که تو دوره طاغوت...
-
بچه همسایه
دوشنبه 4 تیر 1397 15:40
در مجموع دوران ابتدایی خوبی داشتم . جزو 3 - 4 نفر زرنگ کلاس بودم اما هیچ وقت نمره اول اول کلاس نبودم. ولی خب جزو خوبا بودم. وقتی کلاس سوم بودم چند تا همساده داشتیم که دهاتی بودند و تازه ساکن شهر شده بودند. اونااز شهری ها بدشون میومد. قلدر بودند . من تک تک حریف همه شون بودم اما گاهی اونا دست به یکی میکردند و نمیشد جلو...
-
درباره چی حرف میزنم
دوشنبه 4 تیر 1397 15:32
من کتابهای زیادی از خاطرات و سفرنامه ها و ... خوندم. اما احساس کردم خاطرات یک دانش اموزاز دورن مدرسه کمتر گفته شده و اون قدری هم که گفت هشده همراه با سانسور بوده.انچه که معمولااز مدرسه نقل شده فقط شامل خوشی ها و لذت های مدرسه بوده و کسی از واقعیات مدرسه چیزی نگفته. یا کمتر گفته. من میخوام از مدرسه بنویسم.
-
بنام خدا
جمعه 4 خرداد 1397 14:00
بسم الله الرحمن الرحیم میخوام خاطرات خودم رو از دوران مدرسه بنویسم. خاطراتی که مطمئنا در زیر خروارها کتمان و نگفتن ها خاک میخوره