خاطرات یک دانش اموز

به قلم یک دانش اموز

خاطرات یک دانش اموز

به قلم یک دانش اموز

کاف و شعر

یه معلم داشتیم خیلی باحال بود. همه دوستش داشتیم. خوشکل خوشتیپ ... خوب هم درس میداد. مهمتر از همه اینکه مجرد و دم بخت هست.

یه روز تو کلاس از دهنش در رفت و به یکی از بچه هایی که پا تخته رفته بود تا چیزی رو بنویسه اما اشتباه نوشت گفت : این که تو میگی ک شعره. !!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم 46 جمعه 16 آذر 1397 ساعت 23:12

چه سوتی داده

فکر کنم شما مامان دانش اموز هستید. تنها خواننده وبلاگم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.