خاطرات یک دانش اموز

به قلم یک دانش اموز

خاطرات یک دانش اموز

به قلم یک دانش اموز

راهنمایی 7 - معلم خاص

یه نفر از هم محله ای های ما تازه معلم شده بود. اتفاقا همه ما این اقا معلم رو قبل از معلمی میشناختیم . وقتی اومد مدرسه مون فهمیدیم تازه معلم شده اما سعی میکنه تازه کار بودن خودشو مخفی کنه. گاهی چاخان میکرد مثلا میگفت من تو کیش معلم بودم و با هواپیما ما رو میبردن اردو فلان جا. ما هم میفهمیدیم که طرف چاخان میکنه. 

چون کم تجربه بود و بچه های کلاس ماهم تخس بودند از همون روز اول بچه ها تصمیم گرفتند کلاسشو به هم بریزن. 

و همین کارو هم کردند . 

خلاصه که چند بار مدیر اودم در کلاس که چه خبرتونه. اما یه جوری که مثلا معلم جلو ما شانش حفظ بشه. 

مدیر از این معلم ناراضی بود اما چون خودش اهل همین محله بود خیلی نمیتونست بهش گیر بده. کم کم معلوم شد که این معلم از لحاظ اخلاقی مشکل داره و یکی دو سال بعد هم اخراجش کردند . نمیدونم دقیقا چرا. 

یبار معلوم شد که به یکی از بچه های محله موقع امتحان گفته بیایید خونه سوالا رو باهاتون کار کنم. نگو که نقشه دیگه ای داشته. خلاصه بچه ها رو تا دم در خونه اش میکشونه ولی چون همیسایه شون خبر از اوضاع اقا معلم داشته میره رو پشت بون خونه شون که مشرف به خونه معلم بوده. معلم هم میبینه که الان اوضاع خیطه به بهچه ها میگه من الان کاری دارم بعدا سوالا رو باهاتون کار میکنم فعلا برین . 

البته اون بچه ها هم شستشوون خبر دار بوده که معلم چه نقشه ای داره و اونا هم برا معلم نقشه ای داشتند که نمیدونم چیه . ( فقط همینقدر میدونم که اینها هم میخواستند آتو از معلم بگیرند یا شاید میخواستند با معلم بشینن فیلم کذایی ببینن چون معلم از این فیلمها داشته و بچه ها هم خیلی دنبال این چیزا بودن)


نظرات 1 + ارسال نظر
اعظم 46 جمعه 9 آذر 1397 ساعت 22:56

بیچاره شاگردهای اون مدرسه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.